با ياد شهيدان!
سلام و درود مردم ايران
سلام و درود و افتخار همگي ما،
در داخل و خارج ميهن اشغال شده و در اشرف پايدار،
به دختران و پسران دليرم و به خواهران و برادران بپاخاستهام در خيابانها و دانشگاههاي ايران در قيام و خيزش عظيم مردم ايران كه از 23خرداد شروع شد و تا كنون در سراسر وطن عزيزمان مثل رودي پرخروش جاري است.
شهر خورشيد آشيانه ماست
شعلة خشم در ترانة ماست.
راهي خانهايم و ميخوانيم
خانه از خصم نيست، خانة ماست.
درودهاي بيپايان به شهيدان و هزاران مجروح و اسير قيام آزاديخواهانه مردم ايران در روزهاي اخير.
و فرياد ميزنيم : باي ذنب قتلت؟
به كدامين گناه كشته شدند، جز اين كه خواستار زندگي در آزادي بودند؟
پس برميخيزيم و به افتخار اين شهيدان سرفراز يك دقيقه كف ميزنيم.
بله، زنان و مردان شجاعي، كه به گونهاي اشرف نگين و اشرف نشان،
جان بركف،
در زير باتون و مشت و لگد،
در زير گلوله و گاز اشكآور با بدنهاي كبود، با پيراهنهاي پاره شده توسط پاسداران و بسيجيها و مزدوران اطلاعات،
بر شعبدة انتخابات پوشالي سلطنت مطلقه فقيه، مُهر ابطال زدهاند.
آنان رأي و انتخاب حقيقي ملت ايران را در انظار جهانيان به تماشا گذاشتهاند.
آنها كه عليه آخوندهاي اشغالگر و غاصب فرياد مي زنند : دشمن اين خاك تويي، مالك اين خاك منم
آنها كه شجاعانه در خيابانها فرياد ميزنند: ملت ايران زمين، ديكتاتورو بزن زمين ....
خشم مقدسي كه در خيابانهاي سراسر ايران منفجر شده با هميشه، و با همة تظاهرات و خيزشها و قيامهاي پيشين، متفاوت است.
زيرا درست يكروز پس از خاتمة شعبده، جادو و جنبل آخوندي را باطل كرد،
انتخاب حقيقي، و حقيقت انتخاب ملت ايران را در برابر جهانيان نمايان كرد !
بله، انتخاب آزادي در برابر ديكتاتوري و فاشيسم مذهبي!
انتخاب حاكميت مردم در برابر حاكميت مطلقة فقيه!
اينست انتخاب واقعي و ضروري ملت ايران كه آخوندها سي سال است آن را با غصب حاكميت مردم ربودهاند.
صحنههاي حقيقي انتخابات ايران، نه رأيهاي تقلبي! بلكه اين قيام چند ميليوني است كه بهار تهران را شكوفا كرده است.
دلاوري و پيشتازي دختران قهرماني است كه در مقاومت عليه پاسداران چشمها را خيره كردهاند.
سنگهايي است كه جوانان مجاهد و مبارز اين ميهن در هر كوي و برزن، نثار آخوندها و مزدورانشان ميكنند.
و فريادهاي زنان و جوانان است كه در سراسر ايران و در همه جهان ميپيچد كه «خامنهاي حيا كن سلطنتو رها كن».
بله، نه بزرگ مردم ايران به استبداد ديني و رژيم ولايت فقيه و تحريم شعبده انتخابات آنها را در اين روزها دنيا به چشم مي بيند.
خامنهاي ميخواهد قيام سراسري عليه استبداد ديني را، دعواي ساده يك كانديدا جلوه بدهد كه به شمارش آراء يا مقداري تقلب معترض است و غير از اين هر چه هست زير سر «استكبار جهاني» و «تروريستهاست»!
اما مسأله مردم ايران، دعواي رقابت احمدي نژاد و موسوي نيست كه اين يكي رئيس جمهور باشد يا آن يكي. مسأله مردم ايران، دعواي رقابت خامنهايو رفسنجاني هم نيست كه اين يكي ولي فقيه باشد يا آن يكي ، بلكه در شرايط اختناق، اين فرصتي است كه مردم ايران دعواي اصلي را كه همان آتش زيرخاكستر است در خيابانها بارز كنند.
خامنهاي خودش، صراحتاً در مورد خيزش سراسري ميگويد و تكرار ميكند كه اينها، نه از اين كانديدا هستند و نه از آن كانديدا ، بلكه: « اينها كساني هستند كه با اصل نظام مخالفند».
بعد از خامنهاي هم يك دوجين آخوند و غيرآخوند و دادستان و حاكم شرع آمدند و به مردم اخطار كردند صفوف خودتان را از” منافقين“ جدا كنيد.
ديروز هم كه حتما شنيديدكه بحران و زلزله سياسي در رژيم آخوندها به نقطه بازگشت ناپذير رسيد.دفاع خامنهاي از رقم سازي 40ميليوني ، حمايت از رياست جمهوري احمدي نژاد ، مخالفت با ابطال انتخابات،خط و نشان كشيدن براي باندهاي مغلوب رژيم و تهديد به سركوب خونين قيام مردم ،خيلي روشن و برجسته بود.
ولي فقيه ارتجاع گفت زير بار ابطال و تجديد انتخابات نخواهد رفت و اگر بخواهند به تظاهرات در خيابانها ادامه بدهند، نتايج بسيار خطرناكي خواهد داشت و « چه بخواهند ، چه نخواهند ، مسئول خونها و خشونتها و هرج و مرج ها آنها هستند». چون اين تظاهرات راه را براي «تروريستها» باز ميكند كه همان اسم مستعار سرنگون كردن رژيم ولايت فقيه توسط مردم و جوانان مجاهد و مبارز و مقاومت سازمانيافته مردم ايران است.
خامنهاي تلاش كرد حساب رفسنجاني را از بقيه جدا كند تا دعواي رهبري در داخل رژيم پوسيده آخوندي تحت الشعاع رقابت بر سر رياست جمهوري قرار بگيرد.
خامنهاي بشدت تلاش كرد، همچنانكه گفتم، بگويد دعوا در ايران بين طرفداران و مخالفان نظام نيست و به اين خاطر چند بار تاكيد و تصريح كرد كه هر4كانديدا، عناصر نظام، متعلق به نظام ، و وفاداران به نظام ولايت فقيه هستند .
مشوق ها و امتيازات و مماشات طولاني مدت دولتهاي غربي در ارتباط با اين رژيم را هم منكر شد و قيام سراسري مردم ايران را به آنها نسبت داد و اينكه بيهوده در فكر اين هستند كه يك انقلاب مخملي از نوع گرجستان راه بيندازند.
من ديروز هم گفتم كه: جانب داري صريح خامنهاي از رياست جمهوري احمدي نژاد و نتيجه انتخابات و رد درخواست ابطال و خط و نشان كشيدن براي باندهاي مغلوب، براي موسوي و كروبي و خاتمي و رفسنجاني دو راه بيشتر باقي نميگذارد: يا كرنش كردن و كنار آمدن با همان الگوي خيانت بار خاتمي در قيام تير1378 يا اينكه اين بار يك مقدار فاصله بگيرند و حساب خودشان را از ولي فقيه جدا كنند والا قطعاً بازنده خواهند شد و خامنهايآنها را بي آبرو و از صحنه حذف خواهد كرد.همان الگوي منتظري در رژيم خميني....
ولي فقيه ديروز ترديدي باقي نگذاشت كه براي سركوب خونين قيام مردم چيزي كم نخواهد گذاشت.
يك بار ديگر روشن شد در رژيم سلطنت مطلقه فقيه براي ايران و مردم به جان آمده آن هيچ راه حلي جز تغيير دمكراتيك و انتخابات آزاد تحت نظر ملل متحد متصور نيست. بساط ديكتاتوري مذهبي و كليه نهادهاي سركوبگر آن بايد برچيده بشود.
فكر ميكنم موضعگيريهاي سران كشورهاي مختلف در مورد حرفهاي خامنهاي را هم از ديروز تا بهحال همه شنيدهايد كه همگي از حرفهاي خامنهاي مأيوس شدند و محكوم كردند و بخصوص پرزيدنت ساركوزي خامنهاي را پرهيز داد كه امور را به نقطه بازگشت ناپذير نرساند.
از موضعگيريهاي سران، شخصيتها و احزاب كشورهاي مختلف عليه تهديد هاي سركوبگرانه خامنهاي و حمايت آنها از قيام مردم ايران تشكر ميكنم . اما بايد بگويم كه هنوز بسيار ناكافي است و بايد ادامه پيدا كند تا اين رژيم ضدانساني آن را جدي بگيرد.
همميهنان عزيز!
امروز بيست و هشتمين سالگرد مقاومت آزادي ستان مردم ايران است
با يكصد و بيست هزار شهيد آزادي،
پس با غرور و افتخار تمام از جانب مردم ايران، به دنيا اعلام ميكنم كه :
به لحاظ سياسي و استراتژيك، شعبده بازان، يعني ولي فقيه و گماشتهاش، پاسدار احمدي نژاد، شكست خوردند و ناگزير رژيمشان را به سراشيب سقوط و به دوران بي بازگشتي راندند كه چرخها را عليه تماميت رژيمشان بحركت در آورده است.
اعلام ميكنم كه :
برندة حقيقي و نهايي انتخاباتي كه رژيم ترتيب داد،
ما هستيم، ما مردم ايران، ما ايرانيان تشنة آزادي در هر كجاي جهان، و ما اشرفيان.
بله! اين پيروزي خجستة نسل مسعود است.....نسل صدهزاران و نسل بيشماران.
آري اين پيروزي، پيروزي مردم و مقاومت ايران و مجاهدان آزادي است كه 7سال است در اشرف، محصور و محبوساند.
پيروزي در برابر همة آنهايي كه در اينسو و آنسوي جهان ميگفتند، مردم ايران سزاوار همين آخوندهاي خونريز و يا حداكثر، نوع مدرهنماي آن هستند !
پيروزي در برابر رژيمي كه در قانون اساسياش حاكميت مردم را، آشكارا منكر شده و بر حاكميت مطلقه آخوندها تاكيد كرده، ولي ميخواست خود را برآمده از رأي مردم هم، جلوه بدهد، علاوه بر اينكه خود را نماينده خدا بر ر وي زمين معرفي ميكند.
آخوند خاتمي ميگفت دمكراسي ما وحياني است! يعني كه از طريق وليفقيه كه همين خامنهاي باشد به خدا و وحي، منتسب هستيم و از طرف ديگر از رأي مردم هم، بيرون آمدهايم!
و حالا احمدي نژاد است كه طلبكارانه به آنها طعنه ميزند كه مانند ملا نصرالدين در بازار ولايت فقيه، آنقدر دم از آش اصلاحات زدند كه خودشان هم باورشان شد، اما سرانجام از هول هليم در ديگ افتادند!
بله! بسيار جالب و پرمعناست.
واقعا عبرت تاريخ و روزگار است:
مي بينيم كه باندهاي مغلوب در نمايش تحريم شدة رژيم ولايت فقيه، در مناظره، صراحتاً ميگويند «حكومت ما، حكومت دروغ زير نام مذهب» است....
همان كسانيكه كتباً و رسماً با اعلام اعتقاد قلبي و التزام عملي به ولايت فقيه از فيلترهاي هزارتوي شوراي نگهبان ارتجاع گذشتهاند،
كسانيكه سردمداران دست اول همين رژيم بوده اند،
كسانيكه در جنگ و سركوب و چپاول و در قتلعام زندانيان سياسي و در اعزام 450هزار دانش آموز به جبهههاي جنگ، يا بقول خودشان در “فرستادن 36هزار بچه از آموزش و پرورش” به ميدانهاي مين و به كشتندادن آنها همدست بودهاند....
حالا همان افراد، انتخابات رژيم را با چنين كلماتي توصيف ميكنند: ”شعبده“ ، ”بهتآور“ ، ”صحنه آرايي“ ، ”نامشروع“، ”نمايش مضحك“ و”حاكميتُ دروغ و استبداد“.
يعني همان كلماتي كه مقاومت ايران از 28 سال يا 30سال پيش بكار ميبرد.
آنها همچنين، راز رقم سازيها و ضريب پنج برابر زدن به ارقام نمايشهاي انتخاباتي را، با فاش كردن ”اتاق تجميع آراء“ در ستاد انتخابات وزارتكشور بازگشودند. همان تقلباتي كه از سال 60 به اينطرف، شوراي ملي مقاومت ايران پيوسته مورد تأكيد قرار ميداد.
گمان نكنيد كه من فرصت را مناسب ديدهام كه به ملامت و شماتت بهت زدگان امروز و آنان كه با همان كلمات مقاومت ، به شعبده و حاكميت اسبتدادي اذعان ميكنند، بپردازم، خير!
اكنون زمان سرزنشكردن نيست، به عكس، مسعود در تنظيم رابطة 30 سال پيش خود با اولين رئيس جمهور رژيم، درس بزرگي به ما آموخت.
آموختيم كه اكنون، به اينان، در اذعان به نمايش مضحك حاكميت استبدادي، خوشامد هم بگوييم.
بشرط اينكه، به تمام و كمال از رژيم ريا و دغل، دست بشويند.
بشرط اينكه، غصب حق حاكميت ملت ايران را در تماميت آن محكوم كنند.
و بشرط اينكه، رژيم ولايت فقيه را در تماميت آن طرد كنند.
اين حرف من، مشروط به هيچ چيز ديگري نيست،
به آنها ميگوييم هر چه ميخواهيد باز هم بر سر و روي ما بكوبيد،
فرزندان رشيد اين ملت را ”منافق“ بخوانيد و اينكه گويا مشتي ”اراذل و اوباش“ در بيابانهاي اشرف يا در خيابانهاي تهران هستند.
باز هم اگر ميخواهيد بگوييد كه وابسته به استكبار جهاني هستند و بايد جسد آنها را در اوين يا در خاوران، در پرچم آمريكا لگدكوب كرد....
اما،
اما، فقط به حق حاكميت مردم ايران و نفي تماميت رژيم سلطنت مطلقه فقية اذعان كنيد.
علاوه بر اين، ما در هر شرايطي، هرگونه تعدي به آنها و به خانواده هايشان را از جانب ولايت استبدادي محكوم ميكنيم.
زدن و بستن و گرفتن و آزار و اذيت، نسبت به آنها را محكوم ميكنيم.
و هرگونه نقض حقوق بشر و حقوق انساني آنها را از سوي باند غالب، يعني باند خامنهاي ـ احمدي نژاد، محكوم ميكنيم.
اين هم هيچ قيد و شرطي ندارد.
اگر يادتان باشد،در سال 60 حزب توده و اكثريت، آشكارا استرداد و اعدام رهبر اين مقاومت را مينوشتند و ميخواستند و ”له شدن“ اشرف و سردار خياباني و همرزمان آنها در زير گامهاي انقلاب اسلامي را تبريك ميگفتند.
اما وقتي كه خود آنها دستگير شدند، رهبر اين مقاومت، حبس و شكنجه و اعدام آنها را محكوم كرد و به دفاع از حقوقشان پرداخت.
هفته پيش در يك جا خواندم كه خانم زهرا رهنورد، شعبدة انتخاباتي و حملات وحشيانة باند غالب رژيم را به كار “ گرگها” تشبيه كرده. واقعاً كه درست گفته است. كاش از 30سال پيش، به “جنگ گرگها” باور آورده بود.
هموطنان عزيز!
در سالمرگ خميني، در روز 13خرداد، تقريباً در همان ساعت، خميني بعد از 20سال دوباره مُرد. يك بازتدفين و مرگ تاريخي ديگر.
آيا؟ به ثمر نشستن گام بهگام خون شهيدان و رنج اسيران و مجاهدان و مبارزان آزادي را مي بينيد؟
اين شمهيي از مكافات همين رژيم در برابر چشمان مردم ايران و در انظار جهانيان است.
اشاره من به همان مناظرهيي است كه احمدي نژاد، و موسوي به آن نشستند. آنها گوشهيي از دزديهاي نجومي آخوندهاي حاكم و بخصوص امپراتوري تاراج و يغماي رفسنجاني و جرائم آنها در جنايت عليه بشريت را برملا كردند.
و به دست خود ضربه بزرگي به موجوديت رژيم وارد كردند.
و وزير ارشاد خاتمي در اينباره گفت: براي من، مثل روز روشن است که … عصر جمهوري (يعني جمهوري اسلامي) در کشور ما به پايان رسيد.
و ما ميگوييم آري:
اين آغاز پايان رژيم ولايت فقيه است.
اين خيز برداشتن و قيام براي دمكراسي و يك جمهوري دمكراتيك است.
بيخود نبود كه در سرمقالههايشان نوشتند كه در آن شب، مناظره نبود ”بلكه محاكمة نظام“ بود و ”هيچ برندهيي نداشت“. آنها گفتند مناظرهها تائيد ادعاهاي 30سالة ”دشمنان قسم خوردة اين نظام“ بود. و از خود پرسيدند:« با ادامة اين وضعيت، آيا چيزي جز پوستهاي رنگ و رورفته از نظام جمهوري اسلامي باقي ميماند! ».
و آن قدر گفتند كه خامنهاي خودش هم تاب نياورد و هشدار داد: نگذاريد استخوانبندي نظام، شكسته شود!
ديديد كه سه روز پيش هم با صداي گرفته و حال و روز پريشان ميگفت: نگذاريد نظام شقهشقه شود.
بله يك نظام شقه شقه
به همين دليل است
كه ميگوييم برنده اصلي، مردم و مقاومت ايران بودند.
دوستان عزيز!
البته اين حرفها راجع به مناظرههايي است كه شركت كنندگان آن، به دقت مراقب خطوط قرمز رژيم بودند كه مبادا ذرهيي از آنها عدول كنند.
در مناظره ها هم هيچكس! حتي براي يكبار از حاكميت مردم و تعارض ماهوي آن با ولايت فقيه صحبت نكرد و قانون اساسي و سلطنت مطلقة فقيه را زير سئوال نبرد!.
هيچكس! ، حتي براي يكبار از آزادي و اينكه مردم ايران، تشنة آزادي هستند حرفي نزد.
هيچكس! حتي براي يكبار از اينكه در اين رژيم و قانون اساسي آن، زنان حق رهبري و رياست و قضاوت ندارند، و از نابرابري و تبعيض جنسي رنج ميبرند صحبت نكرد،
از قتلعام زندانيان سياسي و اعدام شدگان دراين رژيم حرفي نزد!
هيچكس! حتي براي يكبار به قانون ضد انساني قصاص و سنگسار ودست و پا بريدن و اعدام 150 زنداني سياسي در 4 سال اخير تحت عنوان محارب و مفسد اعتراض نكرد!.
هيچكس! حتي براي يكبار از اشغالگري و جنايتهاي آخوندها در عراق و صدور تروريسم به لبنان و فلسطين و افغانستان و ساير نقاط، دم نزد.
هيچكس! حتي براي يكبار، نه فقط در مورد خميني، بلكه در مورد خامنهاي يك كلمه نگفت و نپرسيد.
راستي مگر فرمان قتلهاي زنجيرهيي و فتواي ترور مخالفان در خارج كشور از بيت خامنهاي صادر نشد؟ و چه كسي جز خامنهاي رئيس واقعي دادستاني پرشقاوت تهران، بند 209 اوين و فرماندة مستقيم سپاه قدس و گروههاي تروريستي در خاورميانه است؟ مگر حمله به كوي دانشگاه و خوابگاههاي دانشجويي در همين روزهاي اخير از آن بيت جهنمي هدايت نميشد؟ هرچند كه ديروز ولي فقيه ارتجاع با دجاليت براي همين دانشجويان اشك تمساح ميريخت.
شگفتا كه هيچيك از رقباي احمدينژاد، اين پاسدار هزار تير حتي جرأت نكردند در مقابل تعرضات بيوقفة او يك كلمه از شكنجهگري و جنايتهاي بيشمارش در اوين و در داخل و خارج ايران بگويند.
به عكس!
همة آنها از پروژه هاي ضد ملي اتمي رژيم دفاع كردند.
خلاصه اينكه:
در پهنة سياست به هر گونه بحث جدي ”ورود ممنوع” شده بودند و اين را پيشاپيش پذيرفته بودند. چرا كه خودشان هم دست اندركار بودهاند.
دوستان عزيز!
همه ميدانند كه احمدي نژاد يا موسوي، سربازان پيادة اين صفحة شطرنج بودند، دعواي اصلي بين دو استوانة ديرينة رژيم آخوندي يعني خامنهاي و رفسنجاني است.
بعد از نامة تهديدآميز رفسنجاني به خامنه اي، خامنهاي از طريق عوامل خودش به او اخطار داد كه عزل و انزواي منتظري را از ياد نَبَرد!
وقتي فاشيسم ديني به آنجا رسيده كه ولي فقيه، نزديكترين همتايان و همدستان خود را هم، نميتواند تحمل كند، مردم ايران حق دارند از دولتهاي غربي بپرسند كه
راستي؟ حاصل 30سال جستجو براي ميانهروها در داخل اين رژيم كجا رفت؟
استمالت و مماشات چه حاصلي داشت؟
راستي، آيا از پرونده سازيهاي شبه كودتاي 17ژوئن هنوز هم شرم نميكنيد؟
چند روز پس از خيزش مردم ايران، خوشبختانه رئيس جمهور ايالات متحده هم تائيد كرد كه مردم ايران خواهان دمكراسي هستند و صدايشان بايد شنيده شود و نبايد سركوب شود. او خاطرنشان كرد كه به اندازه اي كه تبليغ ميشود اختلافي بين احمدي نژاد و موسوي نيست. اين را هم گفت كه خواسته آمريكا عمدتا از اين رژيم موضوع اتمي و حمايت از حزب الله وحماس در لبنان و فلسطين است و به همين خاطر از هر فرصتي در آينده هم براي گفتگو با رژيم ايران استفاده ميكند.
ما ميپرسيم آيا حداقل احترام به مبارزه آزاديخواهانه ميليونها ايراني ايجاب نميكند كه هرگونه امتياز دادن از جيب ملت و مقاومت ايران و سياست چانه زدن با جنايتكاران حاكم متوقف شود؟ البته ما هميشه گفته ايم اگر مذاكره با چنين رژيمي فايده دارد دريغ نكنيد!
اما فرصتدادن به وليفقيه و خانهشاگرد او، ميدان دادن به يك افعي اتمي است كه هرگز كبوتر نمي زايد. دولت سابق آمريكا هم، از 28 بار مذاكره مخفي و علني با اين رژيم هيچ چيز بدست نياورد.
باور كنيد كه راهحل ايران، همان راه حل سوم، است :
تغيير دمكراتيك و برقراري حاكميت مردم بدست مردم و مقاومت ايران.
هم ميهنان عزيز!
حالا خوب معلوم ميشود كه چرا خامنهاي چهارماه پيش، در تهران به مخاطَبان عراقي خود، دستور بستن شهر اشرف را ميداد.
او ميخواست با از ميان برداشتن اشرف، پيشاپيش، در سرفصل تعيين كنندة انتخابات ، برندة استراتژيكي تحولات بعدي و عوارض يكپايگي مطلقة رژيم و تهديد اصلي موجوديتش را خنثي كند. بخصوص كه درهمشكستن برچسب تروريستي در اروپا، اشرف را در نظر خامنهاي بهمراتب خطرناكتر كرده بود.
اما پايداري پرشكوه 7ساله در اشرف،مطامع ولي فقيه ارتجاع را نقش برآب كرد.
خامنهاي بدرستي حس كرده بود كه اشرف، نور اميد و كانون استراتژيكي نبرد پايدار ملت ايران براي آزادي است . بنابراين با تمام قوا براي انهدام اشرف قبل از انتخابات بسيج كرد.
اما شما برخاستيد و كارزار بهار بزرگ ايران را شكوفا كرديد.
راستي چگونه آن مجاهدان بيسلاح و محصور در مقابل يك ديكتاتوري وحشي و متحدانش، نه فقط از بين نرفتند كه مبارزه براي آزادي را شعلهور كردند؟
پايداري آنها پديدة نويني در مبارزه براي كسب آزاديست كه در آن فدا و صداقت و اعتقاد به برابري، مولد قدرت انسان است.
وَالْمُوفُونَ بعَهْدهمْ إذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابرينَ في الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحينَ الْبَأْس، أُولَئكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَأُولَئكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ
خوشا وفا كنندگان، هنگامي كه عهد ميبندند.
خوشا شكيبايان به هنگام سختي و هنگامة كارزار.
و خوشا اشرف كه به قول انجيل« بر صخرههاي حق بنا شده است. طوفان آمد و سيل جاري شد، اما خانه فرونريخت»!
سلام بر شما مجاهدان آزادي ستان اشرف كه جهاني را مجذوب صدق و وفاي خود كردهايد.
آزادي به شما گوش ميكند،
سرنوشت در پي شماست
و آينده را كارزار شما ميسازد.
مردم ايران با جان و مال و عزيزان در داخل و خارج كشور به دفاع از شما برخاستند .
در داخل ايران ، بسياري بخاطر اشرف به زندان افتادند.
مادرانمان دستگير و شكنجه شدند.
خانوادهها از گوشه و كنار ايران خود را به اشرف رساندند اگرچه از ديدار اشرفيها محرومشان كردند.
زنان و مردان شجاعي كه در زندانهاي اوين،گوهردشت ، وكيل آباد ، دستگرد ، ديزلآباد، كارون و عادلآباد،مقاومت ميكنند پيامهاي پشتيباني و پشت گرمي فرستادند.
و بسياري از هموطنان، خطرات امنيتي را به جان خريدند تا صداي درود و حمايتشان را از طريق سيماي آزادي به گوش شما و تمام دنيا برسانند.
خامنهاي كه ميخواست اشرف را منهدم كند، حالا ببيند كه چگونه اشرف و جوانان اشرف نشان در خيابانهاي تهران براي آزادي مي رزمند.
در جامعة ايرانيان تبعيدي و دور از وطن، بسياري كار و زندگي را رها كردند تا تحصنها را در چهارگوشة جهان گسترش دهند.
با تلاشهاي خود شما بود كه 37سازمان معتبر مدافع حقوق بشر و كميته هاي پارلماني در 14كشور در اروپا و آمريكا و كانادا و استراليا، و همچنين شوراي اروپا و پارلمان اروپا با تصويب قطعنامة معروف به لرد اسلين فقيد، بر حقوق مسلم و انكار ناپذير اشرفيان پاي فشردند. از همه آنها عميقاً قدرداني ميكنم . بخصوص از كميتة بينالمللي در جستجوي عدالت به رياست دكتر ويدال كوادراس.
اينها همه ، حاصل ايستادگي و ايمان شماست كه در پرتو استراتژي صحيحي محقق شده است كه از روزاول، مسعود آن را بنا كرد و در اين سالها با يك كار طاقتفرسا و فداكارانه و با ارتباطات وخطر پذيري صدبرابر، اين مقاومت و پايداري را رهبري كرد و از هفت خوان توطئه و نامردمي و ضربات، عبور داد.
از روز اول در ايران و در تمام اين منطقه، او بود كه گفت: تهديد اصلي ارتجاع و بنيادگرايي است و اوست كه استراتژي شكست فاشيسم مذهبي را پيريزي و هدايت كرده است.
صدايش در آسمان تيره پيچيد
كه روشن روز ايران مي رسد از راه
و خورشيد سحرگاهي ميافروزد ره ما را.
از اينجا به كساني كه هنوز به موقعيت قانوني ساكنان اشرف اذعان نكرده و همچنان آنها را در محاصره نگهداشتهاند، ميگويم :
آقايان ! به خيزش مردم ايران در اين روزها نگاه كنيد.
منافع رژيم روبه سقوط آخوندي را بر منافع عراق، برتري ندهيد.
بخاطر داشته باشيد كه اگر روياي آخوندها در عراق محقق شود، جز به گماشتگان خود به هيچيك از دولتمردان كنوني رحم نخواهند كرد. آخر، افعي ولايت فقيه، جز با پاسداران هزار تير نميسازد.
حقوقدانان و پارلمانترها و سازمانهاي مدافع حقوق بشر در سراسر جهان مصرانه مي گويند كه بايد اين موضوع را به شوراي امنيت ملل متحد و يك دادگاه بين المللي برد. بدين معني كه اگر دولت عراق، فاقد ظرفيت و توانايي و ارادة مستقل براي التزام به قوانين بين الملي و تبعيت از قطعنامه پارلمان اروپاست، در اينصورت دولت آمريكا كه ساكنان اشرف را خلع سلاح و بلادفاع نموده و با يكايك آنها موافقتنامه امضا كرده است، بايد تحت نظارت ملل متحد، مسئوليت حفاظت ساكنان اشرف را برعهده بگيرد.
هم ميهنان عزيز،
در مورد انتخابات رياست جمهوري رژيم دوباره ميخواهم يادآوري كنم كه ما كاملا با ابطال نمايش انتخاباتي كه از آغاز به تحريمش فرا خوانديم ،موافقيم و از سه دهه پيش خواهان انتخابات آزاد تحت نظر ملل متحد بر اساس اصل حاكميت مردم بوديم. بسياري از شما به ياد مي آوريد كه در مهر ماه سال 82 يعني نزديك به 6 سال پيش، از طرف مقاومت ايران پيشنهاد رفراندوم تحت نظر ملل متحد را اعلام كردم. اما آنچه در اين ساليان ديديم اين بو دكه آخوندها شمار نهادهاي سركوبگر را به 55 ارگان افزايش دادند.
بنابراين دعواي اصلي همچنانكه گفتم بر سر رژيم ولايت فقيه و انواع و اقسام نهادهاي سركوبگر آن است. در يك كلام حرف مردم ايران اين است كه :
تا رژيم ولايت فقيه كفن نشود،
ايران، اين زيباترين وطن،
وطن نشود
هم ميهنان عزيز،
شوراي ملي مقاومت ايران ،در چارچوب پروژة همبستگي ملي، دست خود را به جانب همة افراد وجريانها و نيروهاي جمهوريخواهي دراز ميكند كه با نفي تماميت رژيم ولايت فقيه براي استقرار يك نظام دموكراتيك و مستقل و مبتني بر جدايي دين از دولت، مبارزه ميكنند.
ما برآنيم كه دست در دست مردممان خواسته برحق ملت ايران براي تغيير دمكراتيك را محقق كنيم.
هدف ما برقراري يك جمهوري بر اساس كثرتگرايي است. جامعهيي بر اساس احترام به حقوق بشر كه در آن از شكنجه و اعدام خبري نباشد.
جامعهيي كه در آن جميع آزاديهاي فردي و اجتماعي به رسميت شناخته ميشود. آزادي بيان، آزادي رسانهها، آزادي اجتماعات و آزادي پوشش.
-
و جامعهيي كه در آن زنان به حقوق سياسي، اجتماعي و اقتصادي برابر با مردان دست پيدا كنند و حق برابري آنها در رهبري سياسي برسميت شناخته شود.
آري، همه چيز بايد از نو ساخته شود.
يك جمهوري و قانون اساسي تازه بر پايه حاكميت مردم
يك حكومت دمكراتيك كه همه مقامهاي آن مشروعيت خود را از رأي مردم گرفته باشند و در آن حق تغيير حكومت براي مردم محترم شمرده ميشود.
يك نظام اقتصادي جديد مبتني بر فرصتهاي برابر براي همه مردم كه جايي براي غارتهاي نجومي آخوندها باقي نگذارد.
و يك دادگستري و دستگاه مستقل عدالت بر اساس استانداردهاي برسميت شناخته شده بين المللي.
مطمئنا ًپايداري مردم ايران راهبندها را كنار خواهد زد و آزادي را بر سرير پيروزي خواهد نشاند.
آزادي و حيات زيبندة كساني است كه هر روز از نو، براي كسب آن ميجنگند.
زيبندة خلق محبوبمان!
و شايستة يكايك شما ، اميدهاي فروزان در دل تاريكيهاي زمانه...
يقين كنيد ، كه از مبارزة شما، سپيدة آزادي بر خواهد دميد!
در آخر تكرار ميكنم :
درهم شكستن شعبدة ولايت فقيه، جنگ شعلهور گرگها، قيامهاي ميليوني با فريادهاي مرگ بر ديكتاتور و چهل پاره شدن قباي فرسودة حكومت آخوندي، آغاز دوران بيبازگشتي است كه چرخها را عليه تماميت رژيم، و براي راه حل دمكراتيك به حركت درآورده است:
اينست دوران نوين مقاومت براي آزادي
اينست بهار بزرگ مردم ايران:
آغاز پايان رژيم ولايت فقيه
و بشارت انقلاب دمكراتيك و پيروزمند مردم ايران
پس دليران، سرفرازان، قهرمانان به پا خيزيد
آري، همة كاوههاي ميهن، بپا خيزيد!